جدول جو
جدول جو

معنی اصطفن

اصطفن(اِ طَ فَ)
ابن باسیل یا بسیل. نام یکی از ناقلان و مترجمان از زبانهای دیگر به زبان عرب. (فهرست ابن الندیم). ابن البیطار در مفردات از وی روایت دارد، ازجمله در کلمه ججیدیون. وی کتاب الادویه المستعمله تألیف اوریباسیوس را نقل کرده است و از کتب جالینوس کتاب حرکات الصدر و الرئه و نیز کتاب علل النفس و کتاب حرکهالعضل و کتاب الحاجه الی النفس (نصف آن را) و کتاب الامتلاء و کتاب المره السوداء و کتاب الفصد و کتاب عددالمقاییس را بعربی نقل و ترجمه کرده است. و رجوع به ص 171 همان کتاب و عیون الانباء ابن ابی اصیبعه صص 189- 204 پ 46- 47، و اصطفان، و سبک شناسی ج 1 ص 135 شود، و گویند: وی در اسطمۀ قوم خویش است، یعنی در وسط ایشان و از اشراف و برگزیدگان آنانست. و صاحب اللسان (13:18) عبارت شمر را که گفته است صاد و طا در کلمه عرب با هم گرد نیاید چنین نقل کرده است: صاد و طا در صراط و اصطبل و اصطمه آمده است و اصل همه آنها سین است. (از حاشیۀ المعرب ص 44). و رجوع به اصطمه شود
حرانی. طبیبی در فن خود نام آور بود. ابن بختیشوع نام وی را در تاریخ خود آورده و تنها بهمین قناعت کرده که گفته است وی پزشکی بود. (از تاریخ الحکماء قفطی ص 56). و رجوع به عیون الانباء ص 103 شود
در صنعت کیمیا بحث کرده و گویند به عمل اکسیر تام دست یافته است. (از فهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا