جدول جو
جدول جو

معنی اصباب

اصباب(نَ حَ نُ / نِ / نَ)
در نشیب درآمدن. (منتهی الارب). اصب ّ القوم اصباباً، اخذوا فی الصبب. (قطر المحیط) (اقرب الموارد) ، المراعی علی ماشیته اصبع، یعنی بر آن اثر نیکی است. (از قطر المحیط). شبان را گویند علی ماشیته اصبع، یعنی اثر نیکوست و کذا فی هذا الامر اصبع، ای اثر حسن. (منتهی الارب). نشانۀ نیک، (اصطلاح ریاضی) نصف سدس مقیاس را گویند (چنانکه در لفظ ظل خواهد آمد) ، و نیز نصف سدس هر یک از قطر قمر وقطر شمس و از جرم هر دو را گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به ظل و اصابع شود، در مساحت 6 جو است که شکم یکی به پشت دیگری چسبیده باشد. (از قطر المحیط). و رجوع به اصابع شود
لغت نامه دهخدا