دو شهرند بمصر. (منتهی الارب) (آنندراج). نام دو شهرند در مصر که یکی را اشموم طنّاح گویند که نزدیک دمیاط است و مرکز ناحیۀدهقلیه میباشد و دیگری را اشموم الجریسات خوانند که در منوفیه است. (مراصد) (از معجم البلدان). و در تداول عامه آن را اشمون خوانند. (از قاموس الاعلام) ، کالک که خربزۀ نارسیده باشد. (برهان) (آنندراج). خربزۀ نارسیده که کمبوزه باشد. (شعوری ج 1 ص 120). خربزۀ نارسیده و کال. (انجمن آرا). خربزۀ نارسیده. (سروری). خربزۀ نارسیده را گویند و آنراکالک نیز گویند. (جهانگیری). کالک و خربزۀ نارسیده. (ناظم الاطباء). خربزۀ نارسیده که نام دیگرش کالک است. (فرهنگ نظام) ، خربزۀ نورسیده. (اوبهی). خربزه بود نورسیده. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) : خربزه پیش وی نهاد اشن و زبر تو بگشت حالی شد. غضایری (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). نوبر. نوباوه. نورس. و ظاهراً در این معنی اگر ’نا’ بصورت ’نو’ یا برعکس تحریف نشده باشد، مراد مطلق میوۀ تازه رس باشد نام کانالی است که 12 فرسخ طول دارد و از منصوره شروع میشود و بدریاچۀ منزله منتهی میگردد و در تاریخ 614 هجری قمری ملک کامل از ملوک ایوبی بدستیاری برادرش ملک اشرف در سواحل این کانال با فرنگیها نبردهای بزرگ کرد و به پیروزی نایل گشت. (از قاموس الاعلام)