جدول جو
جدول جو

معنی اشعیلال

اشعیلال(نُ خُدْ فُ)
سپیدی در دم اسب و جز آن پیدا شدن، اشفی الشی ٔ ایاه، داد او را آن چیزی که طلب شفا کند از آن. (منتهی الارب). اشفاه الشی ٔ، داد او را تا بدان شفا جوید. و گویند: اشفاه اﷲ عسلاً، یعنی آنرا شفای او قرار داد. بنقل ابوعبیده. (از اقرب الموارد) ، اشفاه، تندرستی خواست برای او و تندرستی داد. (منتهی الارب). اشفی فلان فلاناً اشفاءً، برای او طلب شفا کرد. (از اقرب الموارد) ، اشفی العلیل، ممتنع شد شفای او. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا