معنی اشر - لغت نامه دهخدا
معنی اشر
- اشر(نِ اَ)
- تکبر کردن و تبختر نمودن. (منتهی الارب). اشر اشراً، بطر. (اقرب الموارد). پرنشاط شدن. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 12). دنه گرفتن. (مجمل) (زوزنی). ناسپاس شدن. بطر. (مجمل). بزرگ منشی. شدت فرح و نشاط. مرح. فیریدن. سخت خرمی و شادی کردن، اشراف انسان، هر دو گوش و بینی او. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، جاهای بلند. جمع واژۀ شرف. (اقرب الموارد). بلندیها، جمع واژۀ شرف، بمعنی کوهان شتر. گویند: ابل عظام الاشراف. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا