اشتها. خواستن چیزی را و آرزوی آن کردن ودوست داشتن آنرا. (منتهی الارب). دوست داشتن چیزی و میل کردن به آن و آرزو کردن آنرا. (از اقرب الموارد). آرزو کردن و فارسیان بمعنی آرزوی طعام استعمال کنند. (غیاث) ، درشت شدن جراحت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، نگریستن به برق بدین منظور که به کدام سوی میرود و در کجا باران می بارد. (از اقرب الموارد). از دور نگریستن برق را. (منتهی الارب) ، دیدبانی کردن. (منتهی الارب)