جدول جو
جدول جو

معنی اشاکه

اشاکه(گُ)
خار برآوردن درخت. یقال:اشوکت الشجره اشواکاً (علی الاصل) و کذا اشاکت اشاکهً، ای اخرجت شوکه، افزودن و قوی کردن. (منتهی الارب) ، خداوند فرزندان جوان شدن. (تاج المصادر بیهقی). پدر فرزندان جوان شدن: اشب الرجل. (منتهی الارب) ، برانگیختن. برسکیزانیدن. (تاج المصادر بیهقی). برجهانیدن، بربالانیدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) ، به نشاط آوردن اسب، (مجهولاً) تقدیر و اندازه کرده شدن: اشب ّ لی کذا، پیر و کلان سال شدن گاو. (منتهی الارب). بزاد برآمدن گاو. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا