طرف. (برهان) (انجمن آرا). سو. (برهان). سوی. (جهانگیری) (انجمن آرا). جانب. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج) : خری که کاه و جو وی ز برگ تاک و تکسک مراغه کردن و غلطیدنش اسو با سو. سوزنی (در هجو جلالی شاعر که پدر او ترسا بود). فرهنگها به استناد همین بیت، معنی ’اسو’ را سوی و طرف و جانب گفته اند، لکن کلمه اگر بمعنی سوی و جانب باشد معنی نمیدهد مگر اینکه ’اسو’ را مرکب فرض کنیم از ا بمعنی (از این) و سو بمعنی جانب، آن وقت شعر معنی گونه ای شاید بدهد ولی آن هم درست نیست، چه در آن صورت قافیۀ سو در قطعۀ کوتاهی تکرار میشود و حال آنکه سوزنی در همه جا حتی در قصاید طویل هم هیچ وقت قافیه را تکرار نمیکند. معنی این کلمه در بیت سوزنی معلوم نیست.