جدول جو
جدول جو

معنی اسن

اسن(کُ نَ دَ / دِ)
در چاه درآمدن و از بوی بد آن بیهوش شدن. (منتهی الارب). بیهوش شدن از دم چاه. (زوزنی) ، اسناف امر، استوار کردن کار. محکم کردن کار، اسناف برق و سحاب،دیده شدن هر دو قرین یکدیگر: اسنف البرق و السحاب، دیده شدند هردو بهم قرین، اسناف بعیر، پیش کردن شتر گردن خود را برای رفتن. (منتهی الارب) ، سناف بر شتر بستن. سناف برای شتر ساختن. سناف بستن بر شتر. (منتهی الارب). محکم بکردن بربند اشتر. (تاج المصادر بیهقی) ، اسناف ریح، سخت وزیدن باد و برانگیختن غبار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا