مصحف اسکندروس. رجوع بمجمل التواریخ والقصص ص 125 و 126 متن و حاشیه و ص 138 متن وحاشیه و رجوع به اسکندربن اسکندر و اسکندروس شود، دهی میان حماه وحلب، شهری به مرو، شهری به صغد سمرقند، نام دیگر بلخ، دهی میان مکه و مدینه، دهی بر دجله نزدیک واسط، شهری در مجاری انهار بهند، شهری بارض بابل، شهری بکنار نهر اعظم، شهری ببلاد هند، و پنج شهر دیگر بدین اسم است. (منتهی الارب). اسکندریه شهریست (بمصر) از دو سوی با دریای روم و دریای تنیس پیوسته و اندر وی یکی مناره است که گویند دویست ارش است اندر میان آب نهاده بر سر سنگی و هر گه که باد آیدآن مناره بجنبد، چنانکه بتوان دید. (حدودالعالم). شهر بزرگی است در مصر در جهت غربی دلتای مصر و در ساحل دریا، در 200 هزارگزی شمال غربی قاهره در 31 درجه و 12 دقیقۀ عرض شمالی و 27 درجه و 32 دقیقۀ طول شرقی. و بعد از قاهره بزرگترین شهر مملکت مصر است و آن در دماغۀ ممتدّ بجانب شمال از زبانۀ تنگی که بحیرۀ مربوط را از دریا جدا میکند، واقع شده درطرفین این دماغه دو لنگرگاه قدیم و جدید وجود دارد، در دهانۀ هر یک ازین دو یک فنار (مناره = فار) موجود است. این شهر از آراسته ترین شهرهای ممالک شرقی میباشد، مخصوصاً محلۀ فرنگیان آن که با زیباترین شهرهای اروپا همچشمی و رقابت میکند. کاخی بسیار باتکلف در رأس التین دارد که مخصوص خدیو است و همچنین چند عمارت عالی دیگر منسوب بخاندان خدیو در این محل وجود دارد. بورس مکمل، چندین مدرسه و چند جامع بزرگ بدانجاست. در لنگرگاه قدیم که در سمت مغرب واقع است یک دارالصنایع مجهز بحری و چند حوض بزرگ و برکه های متعدد هست. باغهای عمومی بسیار و نزهتگاههای دلکش و میدانهای وسیع و آراسته در این شهر دیده میشود. زیباترین این میدانها میدان محمدعلی است در منشیه که مرحوم محمدعلی پاشا بتزیین و تعمیر وی پرداخته و با حوضها و فواره ها و اشجار مزین کرده است و بعد مجسمۀ فلزی بزرگ وی را در وسط میدان مزبور نصب کرده اند و یک ستون اسطوانی الشکل موسوم به عمود سواری و یک میلۀ سنگی مسمی به مسلۀ فرعون نیز در همین میدان مشاهده میشود، درسوالف ایام این مسله جفت بوده بعداً یکی از آن دو سرنگون شده و در این اواخر آنرا بدولت انگلیس دادند وبلندن منتقل شد. تجارت آن بسیار رونق دارد و سفائن پی درپی در آمد و شد میباشد. صادرات عمده آن عبارت است از: پنبه، شکر و واردات آن امتعه ایست که از اروپابقصد تجارت بمصر و سودان حمل و نقل میشود. لنگرگاههای آن و مخصوصاً لنگرگاه قدیم که در جهت غربی واقع شده بسیار محکم و استوار است و در مدخلهای آن بعضی ازسنگلاخها و تخته سنگها هست که حکم سد محکمی را دارند و بهمین لحاظ بی رهنما و بلد دخول بدانها جایز نیست.محمدعلی پاشا جدولی از رود نیل باسکندریه حفر کرده و بنام سلطان محمود خان عثمانی محمودیه تسمیه کرده است. در نقاط نزدیک باسکندریه در طرفین این جدول بعض محلات و نزهتگاهها احداث شده و نیز در جهت غربی اسکندریه در مسافت سه ساعته محلی موسوم به محلهالرّمل است که آب و هوای بسیار معتدل و خوب دارد. توانگران ییلاقها و کاخهای رفیع در آنجا بنا کرده اند و در تابستان جمعی کثیر از اسکندریه برای تبدیل آب و هوا بآن موضعمیروند. شهر اسکندریه را در 331 قبل از میلاد اسکندر مقدونی بنا کرده و بطالسه که جانشینان وی در مصر بودند این شهر را پایتخت خود قرار داده و بترقی و توسعۀ وی پرداخته اند و از خرابه های بلاد قدیمه منف و مصر مسله هاو بدایع صنعت بسیار برای آرایش و تزیین باسکندریه بردند و در ازمنۀ اخیره بعض آن مسله ها را بقسطنطنیه و روم منتقل ساختند. اصل موضع قدیمی اسکندریه بر زبانه ای در بین دریا و برکۀ مربوطه قرار داشته و فقط نوک آن محلی که بسوی شمال بشکل دماغه ای امتداد یافته بصورت جزیره ای مشاهده میشد و فانوس دریایی مشهور اسکندریه که در ازمنۀ قدیمه یکی از عجائب سبعۀ عالم بشمار میرفته در همین جزیره بوده، بعدها بطلمیوس در بین جزیره فیلادلف و شهر رصیفی (ریختم) احداث کرده لنگرگاه را بدو قسمت منقسم ساخت و سدّی متحرّک در بین این دو قسمت برآورد که قابل بستن و باز کردن بود و بمرور دهور این رصیف در نتیجۀ تراکم رمل که بوسیلۀ رود نیل و تموّجات دریا آورده میشد توسع یافته و جزیره و قارّه بهم پیوسته و بشکل دماغه و یا شبه جزیره کوچکی درآمده و خود شهر هم باین شبه جزیره انتقال یافته امروز آن قسمت از شهر که بنام ’محلۀ ترک’ معروف شده کاملاً در این برزخ، و محلۀ فرنگ در طرف مشرق این ساحل واقع است. اسکندریۀ قدیم بوسیلۀ دو خیابان وسیع که یکی از سوی شمال بجنوب و دیگری از جانب مشرق بمغرب امتداد یافته بود شهر را بچهار پاره تقسیم میکرد. بخش واقع در جهت مغرب را خوتیس میگفتند، اینجا اقامتگاه عامه بود و قسمت مشرقی را بروخیوم مینامیدند و بسکونت اعیان و اشراف اختصاص داشت و عبادتگاهی بغایت جسیم و باتکلف بنام سراپیوم در این شهر دیده میشد و نیز یک کتاب خانه مکمل و مربوط بهمین پرستشگاه و یک موزه موسوم به موزئوم که حکم دانشگاهی را داشت با کتاب خانه مخصوص بخود وجود داشت. بعد از اسکندر اهمیت شهر آتن و دیگر بلاد یونان از بین رفت و اسکندریه مرکز تمدن یونانیان گشت، بطالسه با تشویق و حمایت، علما و حکمای اطراف و اکناف را بدینجا جلب میکردند. این شهر مرکز انتشار انوار علوم و فنون بعالم گردید و در آن زمانها عده نفوس اسکندریه از 000 ،600تن کمتر نبود و نظر بروایتی به 000 ،900 تن بالغ میشد. غلبه و ظفر رومیان بمعموریت و مدنیت اسکندریه ضربت مؤثری وارد آورد علی الخصوص محارباتی که در زمان کلئوپاتر در میان قیصر و آنطونیوس بروز کرد شهر را بویرانه مبدل ساخت، اکثر پرستشگاهها خراب شد، بزرگترین کتابخانه ها طعمه حریق گشت. در تعاقب این احوال ظهور نصرانیت بانقراض علم و حکمت پرداخت و اسکندریه مرکز تعصبات جاهلانه گردید. هرجا جسته گریخته یکی از ارباب علم و معرفت را میدیدند به ارتداد و بی دینی متهم ساخته تعقیب میکردند. با وصف این احوال اسکندریه باز مقام خود را بکلی از دست نداد و عظمت و احتشام قدیمی خود را تا اندازه ای حفظ می کرد. وقتی که در سال 20 هجری قمری جری عمرو بن العاص این شهر را فتح کرد نامه ای مشتمل بر اوصاف شهر بخلیفۀ دوم نوشت. در آنجا میگوید4000 حمام و 000 ،40 تن یهودی دارد و چیزهای دیگری نیز ازین قبیل ذکر میکند که دال ّ برکثرت سکنه و وسعت شهر است پس از آن بار دیگر رومیها باسکندریه دست یافته و با سؤرفتار با مردم آنان را نسبت بمسلمانان بنقض عهد وادار کردند و در خلال این احوال اکثر اهالی رومی راه فرار پیش گرفتند، در نتیجه شهر تنزل بسیار کرد و عمرو بن العاص سابقاً سور بلد را ویران کرده و برانداخته بود. پس از انتشار دین اسلام در این سرزمین اسکندریه بزمرۀ بلاد درجۀ دوم تدنی کرد و قاهره جای وی را گرفت و سمت شهر درجۀ اول را پیدا کرد، با این حال و با وجود اینکه بعض جاهای آن ویران شده بود در زمان مروان بن عبدالعزیز بموجب فرمان احصائیه ای ترتیب دادند و در نتیجه معلوم شد که 000 ،600 تن نفوس دراین شهر زندگی میکنند و بعدها در زمان جنگهای صلیب و مخصوصاً در دورۀ ممالیک و چرکسان اسکندریه عرصۀ تاخت و تاز و میدان فتنه و آشوب و بالمآل دچار انحطاط گشت و پس از کشف دماغۀ امید تجارت هند هم از این شهر مقطوع گشت و اهمیت تجاری آن نیز از بین رفت و حال قصبۀ کوچکی را پیدا کرد، سلطان سلیم خان در این حال آن را بتصرف درآورد و در زمانهای اخیر که تحت ادارۀ مرحوم محمد علی پاشا درآمد بیش از 6000 سکنه نداشت. این پاشا بتوسیع و تعمیر این شهر جدیت و کوشش وافی صرف کرد و اخلاف وی نیز شیوۀ مرضیۀ او را تعقیب و در تعمیر این شهر سعی و کوشش بلیغ کردند تا آنجا که عده نفوس آن بچهل برابر بالغ گشت و راه شکوه و رونق قدیمی خود را پیش گرفت. (از قاموس الاعلام ترکی). سکنۀ آن اکنون 600000 است. اسکندریه دارای کتاب خانه مهمی بود که اولین دفعه بامر قیصر طعمه حریق شد و مجدداً در 390م. نیز بآتش بیداد بسوخت و بقیۀ آن طبق روایتی بامر عمر خلیفۀ دوم در 641 میلادی از بین رفت. علی بن یوسف جمال الدین ابوالحسن قفطی صاحب تاریخ الحکماء متولد 568 هجری قمری و متوفی بسال 628 در شرح حال یحیی النحوی ظاهراً اول کس است که از سوختن کتب اسکندریه بدست عمرو بن العاص وامر عمر بن الخطاب خبر میدهد و در آخر میگوید ’فاسمعو اعجب !’. - پس از او عبداللطیف متوفی بسال 1231 میلادی مطابق 628 هجری قمری و بعد از او ابوالفرج بن عبری در کتاب مختصر تاریخ الدول متولد 622 هجری قمری و متوفی 685 این معنی را گفته است ولی گفتۀ او لفظ بلفظ نقل گفتۀ تاریخ الحکماست، حتی کلمه فاسمع واعجب. و ابن خلدون سوختن کتب ایران را بعمر نسبت می کند. و مقریزی و حاجی خلیفه نیز می گویند که کتب خانه ها در اوایل اسلام سوخته شد. فرانسویان در سال 1798م. اسکندریه را تصرف کردند وانگلیسیها نیز در 1801 آنرا تسخیر کردند و در 1882 از طرف کشتیهای انگلیسی بمباران شد و اکنون از شهرهای عمده مملکت مستقل مصر است: ز مقدونیه روی در راه کرد باسکندریه گذرگاه کرد. نظامی. رجوع بفهرست الجماهر بیرونی و روضات الجنات ص 276و تاریخ مغول ص 573 و فهرست تاریخ الحکمای قفطی و قاموس کتاب مقدس و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 167 و فهرست غزالی نامه و فهرست مجمل التواریخ و القصص وضمیمۀ معجم البلدان ج 1 ص 256 و فهرست تاریخ گزیده و فهرست حلل السندسیه و ضحی الاسلام ج ث ص 8، 244 و سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 56، 57 و تاریخ ایران باستان ص 91، 110، 1216، 1357، 1688، 1706، 1764، 1916، 1941، 1942، 2034، 2153، 2156، 2161، 2162، 2175، 2176، 2181، 2374، 2454، 2564 و فهرست نزههالقلوب ج 3 و فهرست التفهیم و فارسنامۀ ابن البلخی ص 104 و رجوع باسکندری شود