گرفتن. فراگرفتن. همگی چیزی فراگرفتن. کمال. استکمال. همه را فرارسیدن. (تاج المصادر بیهقی). استغراق. همه را فارسیدن. (زوزنی). همه را فراگرفتن از اول تا آخر و تمام گرفتن. (غیاث). همگی چیزی گرفتن. (منتهی الارب) : بعد از استیعاب ابواب آداب و استکمال جمال حال بخدمت آلتونتاش خوارزمشاه موسوم شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 284). در جملگی دیار خراسان از اشراف سادات بمکنت و یسار... و بسطت باع و استیعاب اسباب ارتفاع درگذشته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 281).