جدول جو
جدول جو

معنی استنواق

استنواق(مَ سَ دَ / دِ اَ)
ناقه گردیدن شتر نر. شتر ماده شدن. ناقه گردیدن جمل. ناقه شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی).
- امثال:
استنوق الجمل،در حق شخصی گویند که سخن خود را در سخن دیگری درآمیزد. اصله ان المسیب بن علس انشد بین یدی عمرو بن هند:
و قد اتلاقی الهم عند احتضاره
بناج علیه الصیعریه مکدم.
و طرفه بن العبد حاضر و هو غلام، فقال: استنوق الجمل، و ذلک لان الصیعریه من سمات النوق دون الفحل فغضب المسیب و قال: لیقتلنه لسانه و کان کما تفرس. (منتهی الارب) (تاج العروس) ، راه نمودن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). استرشاد. طلب هدایت کردن. رهنمونی خواستن. (منتهی الارب). راه جستن. طلب راه نمودن. راه جوئی
لغت نامه دهخدا