جدول جو
جدول جو

معنی استناره

استناره(مَ عَ لَ / لِ)
روشن شدن. (منتهی الارب) ، از بیخ بریدن درخت. (منتهی الارب) ، حاجت خود برآوردن از کسی. یقال: استنجی منه حاجته، ای تخلصها، شستن موضع غائط و بول را و سنگ و کلوخ مالیدن بدان جای. تنبل. استطابه. (منتهی الارب) (زوزنی). استطیاب. تمشع. امتشاش، رطب چیدن، چیدن هرچه باشد، رطب یافتن یا خوردن آنرا. (منتهی الارب) ، شتافتن، و فی الحدیث: اذا سافرتم فی الجدوبه فاستنجوا، ای اسرعوا. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، استنجاء وتر، کمان کشیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا