جدول جو
جدول جو

معنی استمگر

استمگر(اِتَ گَ)
ستمگر. ظالم. جفاکار:
نبرد کرده و اندر نبرد یافته دست
دلیر گشته و اندر دلیری استمگر.
فرخی.
آخر دیری نماند استم استمگران
زآنکه جهان آفرین دوست ندارد ستم.
منوچهری، نایب شدن از کسی یا چیزی:
اصاروا الجوّ قبرک و استنابوا
عن الاکفان ثوب الساقیات.
(از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192)
لغت نامه دهخدا