برخوردار شدن. برخورداری یافتن. (منتهی الارب). برخوردن از چیزی. برخوردن گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). تمتع. منتفع شدن از: استمتعت بکذا، منتفع شدم بدان و برخورداری یافتم. استمتع بماله، برخورداری یافت بمال خود: و خردمند چگونه آرزوی چیزی کند که رنج و تعب آن بسیار باشد و انتفاع و استمتاع از آن اندک. (کلیله و دمنه) ، در ایام منیه درآمده شمردن ناقه را. (منتهی الارب) ، به منی ̍ رسیدن