جدول جو
جدول جو

معنی استقناف

استقناف(مُ دَ / دِ)
درست آمدن رأی و تدبیر. (منتهی الارب) ، بناخواست و ستم بر کاری داشتن. (منتهی الارب). بجور بر کاری داشتن، غضب کردن زن نفس خود را. (منتهی الارب). و این غلط است، چه اصل این است: استکرهت فلانه (علی المجهول) ، ای غصبت نفسها، یعنی با فلانه زن عملی نامشروع و بناخواست او انجام شد.
- به استکراه، کرهاً. بزور. به کراهت. به اکراه
لغت نامه دهخدا