معنی استقلال استقلال(مُ دَ / دِ) برداشتن و بلند کردن، استکرشت الانفحه، کرش گردید انفحه، و ذلک اذا رعی الجدی النبات، لان ّ الکرش تسمی انفحه، ما لم یأکل الجدی، فاذا اکل تسمی کرشاًو هذا خلاف ما قال فی تفسیر الانفحه. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا