جدول جو
جدول جو

معنی استعمال

استعمال(مَ حَ)
بکار داشتن. کارکرد جستن. (منتهی الارب). بر کار داشتن. (تاج المصادر بیهقی). بگماشتن: قال ابی ّ لعمر بن الخطاب: ما لک لاتستعملنی ؟ قال اکره ان یدنس دینک، خدای ناکرده. هرگز:
مرا هر دم بر آن آرد ستیزش
که خیز استغفر اﷲ خون بریزش.
نظامی.
من رند و عاشق در موسم گل
آنگاه توبه ! استغفر اﷲ.
حافظ.
- استغفر اﷲ ربی و اتوب الیه و اسئله التوبه، بخشایش میجویم از خدای پروردگار خویش و بازمیگردم بسوی او. آمرزش خواهم از خدای خویش و بسوی او بازگردم
لغت نامه دهخدا