آماده شدن. آماده گشتن. (منتهی الارب). آمادگی کردن. مهیا شدن. تهیؤ. آمادگی. (غیاث) : از استعداد و عزیمت معاودت حرب اعلامی کرده بودند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 339) ، از گناه درگذشتن خواستن. طلب آمرزش کردن. عفو خواستن. خطا از کسی معاف کنانیدن. (غیاث) ، بلب گرفته صافی کردن شتر گیاه خشک را. (از منتهی الارب) : استعفت الابل الیبیس ، اخذته بمشافرها مستصفیه. (اقرب الموارد). - استعفا خواستن و استعفا دادن و استعفا کردن، از شغل معافیت خواستن. خود را خلع کردن