جدول جو
جدول جو

معنی استعارات

استعارات(اِ تِ)
جمع واژۀ استعاره: و خوانندگان این کتاب را باید که همّت بر تفهّم معانی مقصور گردانند و وجوه استعارات آنرا بشناسند. (کلیله و دمنه) ، کشتن بی دریافت حال کسی. کشتن هرکه را که پیش آید بی پرسش و دریافت حال آنان، عرضه کردن خواستن. (منتهی الارب) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، چریدن ستور زمین یا گیاه را، متهم شدن. (منتهی الارب) ، عریض و پهن پنداشتن، از پهنا آمدن، پهناور از چیزی خواستن، سؤال کردن. پرسیدن: استعرض العرب، هرکه پیش آید عطا دادن و آنچه بدان ماند. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا