استطاعت. توانستن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). قدرت. (غیاث). وسع. وسعت. سعه. تمکن. امکان. مکانت. قوه. اقتدار. مقدرت. توان. توانائی. طاقت: بیش از اندازۀ قدرت و استطاعت خدمت میکردند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 409). هرگز از دور زمان ننالیده ام... مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. (گلستان) ، خوی کردن به چیزی، خوی کردن خواستن، سخن وادرخواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بازگفتن خواستن