معنی استصغار - لغت نامه دهخدا
معنی استصغار
- استصغار(زَ)
- خرد شمردن. (زوزنی) (منتهی الارب). خوار شمردن. (زوزنی). خردو خوار شمردن. (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه) ، پاک یافتن. (منتهی الارب) ، خوش آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، خوشبودارکردن. (غیاث) ، موی زهار ستردن: استطاب العانه، آب شیرین خواستن. (منتهی الارب) ، استنجا به آب یا سنگ و کلوخ و جز آن. استنجا کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). استنجاکردن بشستن یا بمسح حجر. (منتهی الارب) :
استراحت ببخت یا نعم است
استطابت به آب یا مدر است.
خاقانی.
، خوشی کردن، لذیذ شدن. (غیاث)
لغت نامه دهخدا