معنی استجماع
- استجماع(فَ)
- گرد آمدن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). فراهم آمدن خواستن. استجفاف. گرد کردن، دلیر گردیدن. (منتهی الارب) ، سنگ شدن. به سنگ بدل گشتن. بستن خلطی چون سنگ. تحجر. سنگی گرفتن. عظیم سخت شدن.
- استحجار طین، سخت شدن گل چون سنگ. (زوزنی) (منتهی الارب). رجوع به مستحجر شود
