جدول جو
جدول جو

معنی استادخرد

استادخرد(اُ خُ رَ)
استاذخرذ. یکی از قراء ری. (معجم البلدان) (مرآت البلدان) ، ’چهار مثقال’. (ابن سرافیون) ، وزنی که چهار مثقال و نیم باشد. (رشیدی) (غیاث اللغات) (مهذب الاسماء). چهار و نیم مثقال. (منتهی الارب). یعنی چهار بار و نیم. معادل شصت وهشت جو میانه و چهار قسمت از هفت قسمت یک جو، ده درم سنگ. (مؤید الفضلاء) ، شش درم سنگ. (فرهنگ اسدی نسخۀ مدرسه سپهسالار) ، ستیر. و آن شش درم سنگ و نیم است. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) (اوبهی). در بعضی مواضع شش و نیم درم دارند. (مؤید الفضلاء). شش درهم و دو دانگ. شش درهم و سه سبع. وزنی معادل ربع عشر من. (مفاتیح). چهل یک من، و آن به وزن دراهم شش درهم و نیم است اصطلاحاً نه تحقیقاً. استیر. (جوهری در کلمه اوقیه). ج، اساتر، اساتیر. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب).
- استار طبی، شش درهم و دو ثلث. شش درهم و نیم: بگیرند آب خسک تر، ده استار. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، متعلق به کتاب خانه مؤلف). بگیرند خیارشنبر و مویز دانه بیرون کرده از هر یکی سه استار. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و ده استار لعاب اسپغول اندرین آب کنند و بقوام آرند... (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بگیرند زیرۀ کرمانی دو مثقال... شکر هشت استار همه را بکوبند و به انگبین بسرشند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و داروها را اندر یک من آب بپزند تا بمقدار ده استار بازآید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا