جدول جو
جدول جو

معنی استاد

استاد(اِ)
از یونانی ستادین، نزد یونانیان مقیاس طول به اندازۀ 600 گام یونانی. استاد یونانی معادل 185 گز (متر) بود. (ایران باستان ص 593 و 843)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با استاد

استاد

استاد
کسی که علم یا هنری را به دیگران تعلیم می دهد، آموزگار، آموزنده، دانا و توانا در علم یا هنری، معلم عالی رتبۀ دانشگاه، بالاتر از دانشیار، سرکارگر یا کارفرما در کارگاه صنعتی، رئیس در برخی از بازی های کودکان
استادِ سرا: از مناصب عهد خلفای عباسی که مامور رسیدگی و پرداخت مخارج روزانۀ دربار، مطبخ، اسطبل و وظایف و جیرۀ حواشی بوده، متصدی دخل و خرج سرای
استادِ دار: استادِسرا
استاد
فرهنگ فارسی عمید

استاد

استاد
آموزنده، معلم، آموزگار، مدرس دانشگاه ها، حاذق، ماهر، سررشته دار در کاری، چیره دست، علم کردن دزدیدن خیاط ها از سر پارچه، چسک آن که در کار دیگران بی جهت مداخله کند، خط یا نق
استاد
فرهنگ فارسی معین