جدول جو
جدول جو

معنی اژنگ

اژنگ
(اَ ژَ)
چین پیشانی و روی و اندام. (برهان) (غیاث). چین که از پیری یا غضب باشد. شکنج روی. آژنگ:
اگر ز طبع روان تو راستی یابد
جبین آب، کجا یابد از نسیم اژنگ.
منصور شیرازی.
- اژنگ بر جبین افتادن، کنایه از عبوس و ترش روی شدن باشد بهنگام غضب:
اگر در جبین تو افتد اژنگ
فتد لرزه اندر تن شاه زنگ.
؟ (از فرهنگ سروری)
لغت نامه دهخدا