جدول جو
جدول جو

معنی ازگلدی

ازگلدی
(اُ گَ)
مرکّب از: از، خود + گلدی، آمد، دشنامی است که زنان بزنی بی سروپا گویند. بی پدر و مادر. خسیس. فرومایه. بی اصل، ازلعباب سیل، بسیار شدن توجبه و تدافع کردن. (منتهی الارب) : ازلعب السیل، کثر و تدافع. (قطر المحیط)، بسیار شدن سیل چنانکه بسیار چیزی را فراهم آرد. (کنز اللغات)
لغت نامه دهخدا