آنچه از شاخهای درخت ببرند و پیرایش دهند. (برهان). آنچه ببرند از شاخه های درخت انگور. (مجمع الفرس سروری). جلمه. (برهان) (مجمع الفرس). شاخه های بریدنی درخت که بریده باشند. قصابه. آزغ. آژغ. آزوغ. آژوغ. و رجوع به آزغ و ازگ شود. لکن معنی ازغ در بیت ذیل شوخ و چرک است، و برای شاخ و شاخ درخت تمثل بدان غلط است: سوی آسمان کردش آن مرد روی بگفت ای خدا این تن من بشوی از این ازغها پاک کن مر مرا همه آفرین زآفرینش ترا. ابوشکور. و رجوع به اژغ شود، نشاط. (منتهی الارب)