ملک . مال : ازآن تو یا من یا اوست. منزلیست اندر وی خرگاه هاست ازآن خلخیان. (حدود العالم). و اندر نصیبین دیرهاست ازآن ترساآن. (حدود العالم). و غلامی ترک ازآن پسرش بسرای امیر آورده بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 122). بفرمای (حصیری) خازنان را که با تواند تا ببرند و تسلیم کنند ازآن خان و ولیعهد و خاتونان و مادران دو ودیعت و از آن عمان و خویشاوندان و حشم. (تاریخ بیهقی ص 212). و صد شتر ازآن عبدالمطلب برده بودند به سوی ابرهه. (مجمل التواریخ والقصص). و هر مالی که جمعکرده ام ازآن بندگان ملک است. (قصص الأنبیاء ص 88). آن قاطر لگدزن بابا ازآن من وآن گربۀ میوکن بابا ازآن تو. وحشی. رجوع بهمین لغت نامه ذیل ((آن)) شود.