حیوانی است صدفی شکل مایل بسرخی و مابین اجزاء او چیزی سبز مانند برگ اشنان و سر او در صلابت مثل سنگ و آن سم ّ قتال و در نهایت حرارت و احراق است و ضماد کوبیدۀ او بتنهائی و با تخم انجره سترندۀ موی و همچنین طلاء روغن طبیخ او و سوختۀ او جالی باصره و دندان و طلاء خون او جهت کلف و بهق نافع است و خاکستر سر او با پیه خرس و بتنهائی جهت داءالثعلب بغایت مفید است و ابن تلمیذ طلاء او را جهت گزیدن زنبور فادزهر سریعالاثر میداند. (تحفۀ حکیم مؤمن). حیوانی است دریائی کوچک صدفی شکل سرخ رنگ و بر سر وی سنگ پاره ای است و اگر سر وی بسوزانند خاکستر آن نافع بود جهت داءالثعلب خاصه که باپیه خرس طلا کنند البته موی برویاند و اگر در چشم کشند آن خاکستر را جلاء دهد و از جملۀ سموم قتاله است و خون وی گرم بر بهق و کلف چون طلا کنند زایل کند و خاکستر آن چون سنون سازند دندان را جلا دهد و علامت خوردن آن ضیق النفس و سرخی چشم و سرفۀ خشک و دشخواری بول و نفث دم و درد معده و درد گرده و لون بول بنفشج بود و شش را ریش کند و از آن جمله است که کشنده بود ومعالجۀ آن به لعابات و روغن بادام شیرین و شیر زنان و خبازی و خطمی کنند جوشانیده. (اختیارات بدیعی). نوعی از حیوانات دریائی صدفی سفالپد از خانوادۀ سپی ئیده که شامل سی نوع فرعی است و در همه دریاها یافت شود. سیپیا. السبفیاس. (دمشقی). لسان البحر. ماهی مرکب. (تحفه). دمیا. صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوشت او را از سموم شمارد: و اورا زهر دادند بر دست خادمی و آن زهر شحم ارنب بحری بود. (تاریخ بیهق).