جدول جو
جدول جو

معنی ارس

ارس(اُ)
سرو کوهی. (جهانگیری) (آنندراج). شعوری بکسر راء آورده گوید: درخت آراج و بعضی فرهنگ ها درخت چنار نوشته اند. (شعوری).
گونه ایست از سرو کوهی که آنرا به خراسان ارس نامند و در جادۀ چالوس وگچسر هورس گویند و در نوده بنام اورس مشهور است و در منجیل اربس نام دارد و در هرزویل اردوج خوانده می شود و در آمل موسوم به ورس باشد و در قوشخانه و سوالدی مسمی به ارچه است و نیز آنرا ارچا و ارسا گفته اند. مؤلف برهان گوید: و بعربی آنرا ابهل و عرعرخوانند و تخم ثمر آنرا جوزالابهل و ثمرهالعرعر گویند. (برهان قاطع). این درخت بیشتر در زمینهای استپی و آخر جنگلهای مرطوب چون منجیل و نوده و قوشخان و خراسان شرقی و کوههای میان چالوس و طهران منتشر است در ارتفاع 500 گزی نوده تا 2000 گزی قوشخانه. (گااوبا) :
الا تا مؤمنان دارند روزه
الا تا هندوان گیرند لکهن
بدریابار باشد عنبرتر
بکوه اندر بود کان خماهن
نروید از درخت ارس، کافور
نخیزد از میان لاد، لادن
زیادی خرم و خرم زیادی
میان مجلس شمشاد و سوسن.
منوچهری.
از برای قوت دل گر بخوری بایدم
صندل و مندل نیابم غیر چوب ارس و تاغ.
ابن یمین.
رجوع به ابهل و عرعر و جوزالابهل و ثمرهالعرعر و پیرو و هورس شود
لغت نامه دهخدا