جدول جو
جدول جو

معنی ارتفاع

ارتفاع(فُ)
خاستن. برخاستن. بلند شدن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث اللغات). نشوص. (تاج المصادر). بلند گردیدن. رفع. بالا آمدن. برآمدن. از جای برآمدن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث). بلندی گرفتن:
با آتشت موازنه وز خاکت ارتفاع
با اخترت مقابله با رایت اقتران.
خواجوی کرمانی (در وصف حمام).
مأمون گفته است در این باب: نحن الدنیا من رفعنا ارتفع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 134).
لغت نامه دهخدا