معنی اذحاج
- اذحاج(اَ)
- آرام کردن بجائی، صاحب گوساله شدن گاو، بابچه شدن گاو دشتی. (تاج المصادر بیهقی) ، اذراع در کلام، پر گفتن و افراط کردن در آن. (تاج المصادر بیهقی) ، بسیار شدن سخن، قبض به ذراع. بذراع و آرش گرفتن، اخراج. بیرون کردن: اذراع از زیر جبه، بیرون کردن ذراع از زیر آن، طمع کردن
