جدول جو
جدول جو

معنی اذبحاح

اذبحاح(خوا / خا)
ذبح کردن. مذبوح ساختن. اذباح، مردی که موی پیش سر او سفید باشد، سیاه و سپیدگوش. (تاج المصادر بیهقی).
- تیس اذرء، تکۀ چپار. مؤنث: ذرآء.
- فرس اذرء و جدی اذرء، کذلک. (منتهی الارب). ارقش الاذنین و سائره اسود. (صحاح اللغه جوهری). اسب و بزی که گوش او دورنگ و سه رنگ باشد و دیگر اعضاء سیاه.
- کبش اذرء، قچقار که در سر وی سپیدی باشد یا آنکه هر دو گوش وی خال دارد و سائر بدنش سیاه بود. (منتهی الارب). گوسپندی که گوش وی سیاه و سفید و تن سیاه بود. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا