جدول جو
جدول جو

معنی ادکل

ادکل
(اَ کَ)
حجر ادکل، سنگ مایل بسیاهی، رشوه دادن، چنانکه به قاضی، انداختن کار بکسی، فروهشتن شرم مرد، کشیدن، ادلاء برحم، وسیله و خویشی جستن بقرابت رحم، ادلاء دابه، برآوردن ستور نره را برای کمیز انداختن و جز آن، ادلاء در حق کسی، زشت گفتن درباره او، ادلاء بحجت خود، دلیل آوردن. حجت آوردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، ادلاء بمال، دادن مال خود به...
لغت نامه دهخدا