بطور خود یا بشتاب رفتن شتر. ادرعفاف، زینی که نمدزین او دو نیم بود: میان زینش پالان کرده دردم بیک ضربت دو نیمه زد چو ادرم. نزاری قهستانی (از جهانگیری). و بیت ذیل از اسدی دربعض فرهنگها دیده شده است. و معنی آن بر ما روشن نیست: چنان باشنه حمله کرد ادهمش که در جمله خون شد خوی از ادرمش. و رجوع به آدرم و ادرام و ادرامکش و ادرمکش شود