چین و شکنج که بر رو و پیشانی افتد. (بهار عجم). چین پیشانی و ابرو. (غیاث اللغات) : میکند نازک دلان را صحبت بدخو ملول فرد را چین بر جبین از اخم روی مسطرست. ملاطغرا. - اخم کردن، قطب. تقطیب. آژنگ افکندن میان دو ابروی و ترش کردن روی. خشم گرفتن. عبوس، گنده شدن گوشت. گندا شدن گوشت. (تاج المصادر بیهقی)
چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو می افتد، تُرش رویی، تُندرویی، سَخت رویی، عَبَس، عُبوس، تَجَهُّم اخم کردن: چین و شکن انداختن بر پیشانی و ابرو هنگام نارضایتی، عصبانیت یا فکر کردن اخم و تخم: خشم همراه با ترش رویی