جدول جو
جدول جو

معنی اختبار

اختبار(عَ اَ)
آزمودن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). امتحان. (غیاث). آزمایش. تجربت. ابتلاء. استخبار: هرکه بر درگاه پادشاهان بی جریمه ای جفا دیده باشد... پیش از امتحان و اختبار پادشاه را تعجیل نشایست فرمود در فرستادن او بجانب خصم. (کلیله و دمنه). مصحح بشواهد عیان و مسجل بتصدیق اختبار و امتحان. (ترجمه تاریخ یمینی). بطول اختبار و اعتبار بمزید قربت و رتبت مخصوص گشت. (ترجمه تاریخ یمینی).
لغت نامه دهخدا