زمینهای نرم. یقال: وقعوا فی اخاسف من الارض. (منتهی الارب) ، سر دروا نگریستن ابر را بارنده گمان برده. (منتهی الارب) ، آمادۀ باریدن شدن آسمان. آمادۀ باران گردیدن آسمان. (منتهی الارب). امیدوار شدن میغ بباریدن. (تاج المصادر بیهقی). امیدوار شدن بباریدن میغ. (زوزنی). امید باریدن بودن در میغ. (تاج المصادر بیهقی). سزاوار شدن ابر باینکه از او امید باران داشته شود، اخالۀ ناقه، خداوند شیر در پستان گردیدن ناقه، اخاله ناقه را، نهادن خیال را برای بچۀ ناقه تا گرگ از او بترسد، مشتبه شدن. بگمان افکندن. (زوزنی). یقال: هذا الامر لایخیل، ای لایشتبه، اخالۀ از قوم، بازایستادن و بددل شدن از آنان، اخالۀ ارض به نبات، زینت گرفتن زمین بگیاه، (اصطلاح علم اصول) بمعنی مناسبت است و بعبارت دیگر او را تخریج مناط نیز گویند. و شرح آن ضمن معنی مناسبت بیاید بیاری خدای تعالی. (کشاف اصطلاحات الفنون)
نام مرد افسانه ای است در یکی از داستانهای مجمل التواریخ و القصص: گویند که برهمن از کشتن چندان مردم پشیمانی خورد، گفت پرستیدن بر سر کوه بمردم کشتن بدل کردم، پس روزی برهمنی نام وی خاسف بیامد، و او را پندها داد. برهمن گفتا همچنین است و من خود پشیمانم. اکنون این پادشاهی ترا دادم خاسف گفتا نه کار من است، برهمن گفتا تو از من بپذیر و کسی بر آن گمار از دست خویش، پس خدمت کننده ای بود نام او سوناق، خاسف وی رابپادشاهی بنشاند. (مجمل التواریخ و القصص ص 117)