برادر: واجعل لی وزیراً من اهلی هارون اخی. (قرآن 30/20- 31). در این وقت اخی و معتمدی ابوالقاسم ابراهیم بن عبداﷲ الحصری... برسولی فرستاده آمد. (تاریخ بیهقی). بسوی تست همه میل دولت و اقبال چو میل یارسوی یار و میل اخ سوی اخ. سوزنی. تیغ جانخواه توعزرائیل را گوید بجنگ کای اخی جائی نشانی ده مرا جان دگر. سوزنی. بسا اخ کز اخوت چون زند دم دمش باشد چراغ عقل را پف تف افکن بر رخ آن اخ که هرگز نیفتد زین مناسب تر اخ و تف. جامی. گفت یا اخ، تف باقبالت، قوام آمدبفارس مر مرا ناچار می باید ره طهران گرفت. شوریدۀ شیرازی. شاه گفت ای همه از گفتۀ من کرده تخلف بتوباد ای اخ من تف. ؟