معنی احمق احمق(اَ مَ) بسیارحمق تر. - امثال: احمق من ابی غبشان. احمق من الضبع. احمق من جحی. احمق من دغه. احمق من رجله. احمق من عقعق. احمق من هبنّقه. رجوع به هبنّقه شود لغت نامه دهخدا