جدول جو
جدول جو

معنی احسال

احسال(اَ)
جمع واژۀ حسل،
{{ریشه از عربی، صوت}} زه ! احسنت. آفرین. وه ! خه !
چو زد (رستم) تیر بر سینۀ اشکبوس
سپهر آن زمان دست او داد بوس
قضا گفت گیر و قدرگفت ده
فلک گفت احسن ملک گفت زه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا