جدول جو
جدول جو

معنی احتفال

احتفال(صَ / صِ اَ)
آراسته شدن. زینت گرفتن. (منتهی الارب) ، احتباس مواد در تن، بازداشتن، نگاه داشتن، احتقنت الروضه، اشرفت جوانبها علی سرارها. (منتهی الارب) ، حقنه کردن. اماله کردن. تنقیه کردن، خویشتن حقنه کردن. (زوزنی) ، با داروی ریختنی با محقنه مداوا کردن، احتقان دم، میل الدّم. غلبۀ دموی (اصطلاح طب) ، احتقان دم کسی، بازداشتن از ریختن خون او: تا چون نائرۀ غضب سلطان تسکین یافت بر آن مساکین رحمت کرد و به احتقان دماء ایشان اشارت فرمود. (جهانگشای جوینی) ، احتقان رکودی (اصطلاح طب)
لغت نامه دهخدا