جدول جو
جدول جو

معنی احتفار

احتفار
کندن زمین به آهن. زمین بکندن. (تاج المصادر) ، استحقاب. ذخیره نهادن چیزی را. (زوزنی) (منتهی الارب) ، بستن چیزی را در دنبالۀ پالان یا چوب آن. (منتهی الارب). بر ترک بستن، احتقاب اثم، برداشتن گناه را. (منتهی الارب). گناه و آنچه بدان ماند برداشتن. (تاج المصادر) (زوزنی) ، بر ترک سوار کردن. ارداف
لغت نامه دهخدا