جدول جو
جدول جو

معنی احتظار

احتظار(صُ وَ نِ)
حظیره ساختن. (منتهی الارب). حظیره کردن، احتفال ماء، گرد آمدن آب، احتفال وادی به سیل، بسیار پر شدن آن، احتفال قوم، گرد آمدن آنان. (منتهی الارب). انجمن شدن. حفل. (زوزنی). گرد آمدن مردمی بسیار در مجلسی. بزم کردن، احتفال فرس، خود را مانده نمودن اسب بر سوار و هنوز قوه دویدن داشتن او، احتفال طریق، پیدا و هویدا شدن راه، مبالغه. (منتهی الارب) ، وضوح، نیک قیام کردن بکارها. (منتهی الارب). حسن قیام به امور، باک داشتن
لغت نامه دهخدا