جدول جو
جدول جو

معنی احترام

احترام(صَ)
حرمت داشتن. (زوزنی) (منتهی الارب) (تاج المصادر). بزرگ داشتن. بزرگ داشت. پاس. توقیر. حرمت: او را به اکرام و احترام تمام به هرات آوردند. (ترجمه تاریخ یمینی). پدر او را از هرات بحضرت آوردند و بنظر احترام ملاحظه فرمودند. (ترجمه تاریخ یمینی).
- احترام کردن، حرمت کردن. توقیر. بزرگ داشتن:
مخالف چو از شعبگی (؟) یافت نام
چو اهل حجازش کنند احترام.
ملاطغرا، آزمودن کسی را، آشامیدن اندک اندک. (منتهی الارب). تجرع. آشامیدن. (تاج المصادر) :احتساء مرق، اندک اندک و بمهلت آشامیدن شوربا، کندن و بیرون آوردن آب از میان ریگ. (منتهی الارب). آب از میان ریگ بیرون آوردن. (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا