جدول جو
جدول جو

معنی اجلال

اجلال
(دِهْ)
بزرگ داشتن. بزرگ قدر گردانیدن. تعظیم. بزرگ شمردن:
ملکا اسب تو و زرّ توو خلعت تو
بنده را نزد اخلاّ بفزوده ست اجلال.
فرخی.
گر اجلالش کند شاید و گرنه
نجوید برتر از حکمت جلالی.
ناصرخسرو.
چون ابوعلی به بخارا رسید در تعهد و تفقد و اجلال و اکرام قدر او مبالغت رفت. (ترجمه تاریخ یمینی).
لغت نامه دهخدا