جدول جو
جدول جو

معنی اتعاب

اتعاب(سَ)
رنجانیدن. (زوزنی). در رنج انداختن. رنج افکندن. مانده کردن. مانده گردانیدن. در تعب انداختن: قاآن از اتعاب ذات خود مستغنی شد و عمال و کتبه بنواحی که مسلّم بود نامزد شدند. (جهانگشای جوینی) ، چرکین کردن، گرسنه کردن، عیبناک کردن
لغت نامه دهخدا