جدول جو
جدول جو

معنی اتشار

اتشار
(سِلَ / لِ پَرْ وَ)
تیز و تنک کردن خواستن زن دندان را تا کم سن ّ نماید. استیشار، در اصطلاح منجمین نظر کردن کواکب با یکدیگر به اعتبار مفاصله بروج و درجات. (غیاث) ، اتصالات، مقارنه یا اقتران و مقابله یا استقبال نیرین یا کوکبی با شمس. ممازجات. کاینات جو.
- اتصال ایمن، در اصطلاح احکامیان، اتصال بر توالی بروج است، مانند اینکه میان زهره و مریخ نظر تربیع باشد یعنی زهره در اول حمل و مریخ در اول سرطان.
- اتصال ایسر، در نجوم، اتصال برخلاف توالی بروج است مانند اینکه مریخ در اول جدی باشد و زهره در اول حمل (؟) در این وقت میان زهره و مریخ تربیع است برخلاف توالی بروج.
- اتصال بجرم، در اصطلاح نجومی، غرض اتصال بنظر مقارنه است.
- اتصال بشعاع، در اصطلاح نجومی، اتصال بنظرات است جز مقارنه.
- اتصال التربیع، متصل کردن دیواری ا ست بدیوار دیگر بطوریکه آجرهای یکی میان آجرهای دیگری داخل شود و وجه تسمیۀ آن از این جهت است که این دو دیوار با دو دیواردیگر محل مربعی را احاطه کنند. (تعریفات).
- اتصال تمام، در اصطلاح نجومی، چون اتصال دو کوکب در یک دقیقۀ فلکی باشد. مانند اتصال قمر و زحل، آنگاه که قمر در سوم درجۀ حمل و زحل در سوم درجۀ میزان باشد.
- اتصال طبع، یا اتصال محل، در اصطلاح احکامی، اتفاق طریقت و اتفاق قوت دو کوکب است.
- اتصال عرض، در اصطلاح نجومی، آن است که دو کوکب دارای یکدرجه عرض باشند. و آنرا اقسامی است مانند اینکه هردو در یک جهت یا در دو جهت یا در صعود یا در هبوط باشند.
- اتصال عظم، پیوستن استخوانها. (جراحی).
- اتصال مطلق، در اصطلاح نجومی آن است که کوکبی بکوکب دیگر بیکی از نظرات خمسه اتصال پیدا کند و همیشه کوکب سریعالسیر به کوکب بطی ءالسیر متصل گردد. رجوع به نظرات خمسه شود.
- اتصال ورکین. رجوع به غضروف عانه شود
لغت نامه دهخدا