معنی اتزان اتزان(سَ دَ بَ) سخته فاستدن. (زوزنی) بسخته فاستدن. (تاج المصادر بیهقی). سنجیده گرفتن. سنجیده ستاندن چیزی را، فراهم آمدن، ترتیب. ترتیب دادن. انتظام. انتظام یافتن، فاهم آمدن و تمام شدن. (تاج المصادر بیهقی) لغت نامه دهخدا